هفت پر از هفت شهر جان کنید
"قاف و القرآن "میان جانتان
فاش گویم یار مشتاق شماست
فاش تر گویم شمایید آن نگار
نفخۀ اویید و خود اویید هان
خود نه آن فرعون کو بی عون وفر
بلکه آن فرعون با فر و شکوه
سوی آتش رفت و آب لطف یافت
هر کجا جانی است جای عشق باد
قصد قاف حضرت جانان کنید
" ادخلوها " دعوت جانانتان
طاقت او بی گمان طاق شماست
خود شمایید آن بهشت و آن بهار
خویش را خوانید فرعون زمان
شد در آب و کرد در آتش مقر
که چو موسی دید آتش را ز کوه
ای خوش آن کو سوی آن آتش شتافت
جملۀ جانم فدای عشق باد
درباره این سایت